![]() |
پاسخ:
خدا وجود صرف است ، در حالی که دیگر موجودات همگی وجود مقیّدند. و وجود صرف همواره با وجود مقیّد هست ؛ ولی وجود مقیّد هیچگاه با وجود صرف و مطلق نیست. لذا خدا با همه ی موجودات هست ولی هیچ کسی با خدا نیست. «... هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم ...»(الحديد:4)
فاصله و اندازه و مکان و زمان ، همگی قیدهای وجودند. لذا هیچکدام اینها در خدا نیستند. خدا مکان آفرین و زمان آفرین و فاصله آفرین است. خدا همانگونه که با هر موجود مقیّدی هست با زمان و مکان و فاصله نیز هست. امّا هیچ کدام اینها با خدا نیستند. لذا در مورد خدا فاصله ی مکانی و زمانی و امثال آنها معنی ندارد. نزدیک شدن به خدا از حیث مکانی نیز بی معناست. نزدیک شدن به خدا تنها یک معنا دارد که عبارت است از زدودن قیدها. روشن است که هرچه موجودی قید بیشتری داشته باشد از حیث وجودی بیگانه تر از وجود صرف و مطلق خواهد بود. و بر عکس هر چه موجودی قید کمتری داشته باشد از حیث وجودی به وجود صرف نزدیکتر خواهد بود. از اینرو عالم مادّه که از بیشترین قید برخوردار است دورترین عالم نسبت به خدا است. امّا عالم ملکوت که رها از قید زمان و مکان و حرکت است به خدا نزدیکتر می باشد ؛ یعنی به صرف و مطلق بودن نزدیکتر است. عالم جبروت که افزون بر قید زمان و مکان و حرکت ، حتّی از شکل و رنگ و اندازه نیز منزّه است ، از عالم ملکوت هم به صرف بودن نزدیکتر است. از اینرو جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل(ع) را که از ملائک این عالمند ، ملائک مقرّب می نامند.
پیامبر اکرم (ص) در سیر معراجی خود نخست از قیود مادّی رها گشته ملکوتی شد ؛ براقی هم که نبیّ مکرم اسلام سوار بر آن بود موجودی ملکوتی بود نه مرکبی مادّی. آنگاه از قیود ملکوتی نیز رها گشته جبروتی گشت ؛ و در نهایت از قیود جبروتی نیز خود رها ساخت و به ماورای عالم جبروت قدم گذاشت که سید ملائک ، یعنی حضرت جبرئیل (ع) نیز راه بدان مرتبه از وجود ندارد ـــ توجّه: مراد از مراتب وجود مثل مرتبه های یک ساختمان نیست که توهّم مکان پیش آید ، بلکه منظور مراتب شدید وجود است مثل مرتبه ی علم یک استاد که از مرتبه ی علم شاگردش قویتر است یا مثل مرتبه ی عقل یک دانشمند که از مرتبه ی عقل یک کودک بالاتر است ـــ . نبی اکرم (ص) در این رتبه از وجود یک به یک ، حجابها ( قیدها و محدودیّتها ) را از وجود خود برطرف ساخت تا آنجا که جز قید و حجاب مخلوقیّت هیچ قیدی در او نمانده بود و این و این قید و حجاب مخلوقیّت هیچگاه برطرف نمی شود چون مخلوقیّت عین ذات آن حضرت است و برداشته شدن مساوی با نبود خود اوست ؛ به قول شاعر: « سیه رویی ز ممکن در دو عالم ـــ جدا هرگز نشد والله اعلم» .از اینرو امام صادق (ع) فرمودند: « ُ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ ص حِجَابُ اللَّه ـــ خدا با ما عبادت شد و با ما شناخته شد و با ما به یگانگی شناخته شد و محمّد (ص) حجاب خداست » (بحار الأنوار ، ج23 ،ص102 ) ؛ یعنی ما (انسانهای کامل ) خلیفة الله و آیینه ای اسماء او هستیم و خلق خدا را به واسطه ی ما شناخته اند و محمّد (ص) حجاب خداست و کسی قادر در تقرّب به خدا از آن حضرت فراتر رود لذا او همواره واسطه ی وجودی بین خلق و خالق است و همگان فیض وجود را به واسطه ی حقیقت وجودی او از خدا می گیرند.
پس نبیّ اکرم (ص) در معراج سیر مکانی نکرد جز از مکّه تا مسجد الاقصی و باقی راه به نحو سیر در باطن هستی و به طریقه مجرّد شدن از محدودیّتها ، قیدها و حجابهای وجودی بود. در این سیر آن جناب به مرتبه ای رسید که حتّی از حجاب عرش و حجاب اسماء الله نیز گذر نمود و بین او خدا جز خود آن حضرت نبود ؛ لذا خدا را از پشت حجاب وجودی خویش ملاقات نمود و چون نفس او عین نفس علی بن ابی طالب (ع) بود خدا با لغت امیر مومنان با آن حضرت تکلّم نمود. خداوند متعال از این حقیقت با تعبیر « ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى » یاد نمود که راه یابی به عمق معنای آن نیازمند معلومات عرفانی است. چرا که معراج نبوی مطلبی نیست که با تعابیر عادی بتوان آن را توصیف نمود.
برای اینکه مطالب پیش گفته تقریب به ذهن شود ذکر مثالی نیز خالی از فایده نیست. وقتی گفته می شود:« رنگ زرد به رنگ سفید نزدیکتر است تا رنگ قرمز » هیچگاه مراد از نزدیکی ، نزدیکی مکانی نیست. بلکه مراد این است که رنگ زرد از حیث روشنی و صفا و عدم کدورت به رنگ سفید نزدیکتر است. همینطور وقتی گفته می شود سلمان فارسی نسبت به پیامبر(ص) از ابوذر مقرّبتر بود. مقصود تقرّب مکانی نیست بلکه مقصود این است که سلمان از نظر روحی بیشتر از ابوذر به پیامبر(ص) شباهت داشت. یعنی سلمان ، علم و ایمان قویتری داشت و علم و ایمان او به علم و ایمان پیامبر شبیه تر بود. تقرّب به خدا هم یعنی از قیدها و محدودیّتهای وجودی رهیدن که نتیجه اش نزدیکی به خداست ؛ چون خدا یعنی وجود محض و بدون قید و محدودیّت.
نظرات شما عزیزان:

